دانش آموخته حوزه ودانشگاه .دارای مدارج علمی اتمام سطح حوزه و کارشناسی ارشد مذاهب اسلامی/ با تجربه و تخصص در زمینه های "اطلاع رسانی و ارتباطات" ،"الهیات و معارف اسلامی" ،"روش تحقیق"، عضو هیات موسس وهیات مدیره انجمن کتابداری و اطلاع رسانی استان قم ، مدرس دروس عمومی و دروس کتابداری واطلاع رسانی ومباحث روش تحقیق و.../ دارای سابقه همکاری بانشریات مختلف /مدیر و مشاور برخی پایگاه های اینترنتی و عضو گروهای کارشناسی مختلف
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 12
کل بازدید : 43523
کل یادداشتها ها : 24
Scientific Classification on Bibliography
پرویز اذکائی (سپیتمان)
«فهرست»ها خواه از اشیاء و یا اسماء هم از دیرباز بر دو نوع، یعنی مبنی بر دوگونه طبقهبندی بوده است: الفبایی و موضوعی؛ دانسته است که فهرستهای الفبایی، بیشتر در ترتیب حروف اسامی (اشخاص و کتب) و مفردات لغات و فرهنگها و واژهنامهها کارآمد است، و فهرستهای موضوعی در تبویب اشیاء مجرّد و اسامی مرکّب و عناوین ذی محتوی، همچون علوم و فنون و کتابها و مانند اینها به کار آید. چنانکه جالینوس در «پیناکس» (فهرست, سیاهه) آثار خویش بنا به ترجمه حُنَین بن اسحاق، کتابهای خود را اولاً در دو مقوله کلّی ردهبندی کرده؛ گوید در مقاله اول، کتابهای طبّی و در مقاله دوم کتابهای منطق و فلسفه و بلاغت را آورده؛ و ثانیاً ترتیب کتابهای هر مقاله کلّی نیز تا حدّی به موجب تفریع موضوعی است، چنانکه حتّی یک گفتار به عنوان «فی مراتب القرأة» داشته، که به خواننده توصیه میکند. کتابهایش را به ترتیبی که آورده «کتاب بعد کتاب» از اول تا آخر بخواند.
حُنَین گوید: من این گفتار را ترجمه نکردم، بلکه پسرم اسحاق آن را برای بختیشوع ترجمه کرده است.[2] به هر حال، ملاحظه میشود که جالینوس کتابهای طبی خود را تقریباً به قاعده امروز برحسب «کلیّت متنازل» ردهبندی نموده (اِشکال فنّی در کار وی «ترکیب متزاید» است). اما کلیّات موضوعی از « فِرَق» یا مکاتب طبّی (که خود بر سه قسم است) و از«صناعت طبّی» آغاز میشود، سپس کتابهایی را که در اجزاء این صناعت نوشته، به فهرست میآورد.
باری، دانسته است که ابنندیم ( -377ق) در الفهرست خود تقریباً مانند کتابنامهنویسان معاصر، در ذیل هر طبقه موضوعی که «فنّ» نامیده، نخست نام نویسنده را (حسب اسم اشهر) آورده، سپس
به ذکر آثار او پرداخته است. البته با این تفاوت که هیچ کدام ـ اسامی مؤلفان و عناوین آثار ـ
ترتیب الفبایی ندارند.
ما روش شیخ طوسی ( -460ق) در الفهرست خود ـ که البته کتابی رجالی است ـ مبنی بر تقدّم نام نویسندگان، به ترتیب الفبایی، منتها صورت اسم اشهر آنهاست. فهرست شیخ منتجبالدین رازی، و معالم ابن شهر آشوب (سدة ششم ق) تقریباً همینطور است. ولی کشف الظنون، حاجی خلیفه (سدة یازدهم ق) و الذریعه شیخ آقا بزرگ (سدة چهاردهم ق) مبنی بر تقدّم نام کتابها بر نویسندگان، یعنی شناسهآوری یا کلمه مدخلی (Entry word) با عناوین آثار به ترتیب الفبایی آنهاست.
فهرست یا کتابشناسی موضوعی پس از ابنندیم که سراغ داریم، و اگر از روی بیاطّلاعی، اشتباه نکنم تا عصر حاضر نمونه منحصر به فرد میباشد، آن هم از یک مرد «علم» منحصر به فرد و عالم کبیر ایران، ابوریحان بیرونی که دو فهرست مشهور، یکی برای کتابهای حکیم محمّد بن زکریای رازی، و دیگری که از برای کتابهای خودش ترتیب داده است، هردو اصلاً و فرعاً موضوعیاند؛ چنانکه طبقات اصلیه (12 رده)، در فهرست کتابهای رازی عبارت است از کتابهای پزشکی، طبیعیات، منطقیات، ریاضیات و نجومات، تفاسیر و تلخیصات، فلسفیات، ما بعد طبیعی، الاهیات، کیمیائیات، کفریات و متفرقات؛ و امّا بیرونی کتابهای خودش را در هفت رده طبقهبندی موضوعی کرده است: ریاضیات (که خود شامل پنج زیر رده است: حساب، هندسه، مثلثات، رسم فنی و مسّاحی)، نجومیات (که شامل پنج زیر رده یا بهر است: هیئت, آثار جوّی، ابزارها، احکام نجوم و گیتیشناسی). جغرافیا و زمینسنجی، فیزیک و علوم طبیعی، تاریخ و گاهشناسی، ادبیات و فلسفه، اعتقادات و ادیان.
بدیهی است که نباید از ما ایراد بگیرند چرا به احصاءالعلومها و فهرستالعلومها و مفاتیحالعلومها اشارتی نمیرود، چه دانسته است که مبحث اینگونه آثار در مقوله حِکْمی «تقسیمبندی علم» میگنجد، نه در اصول نظری فهرستنگاری که اینک مطلب ماست. البته، طبقهبندی علوم با طبقهبندی کتابها، مجانست دارد، زیرا کتابها حاوی علوماند که در حکم ظرف و مظروف است؛ به عبارت دیگر، کتاب را «علم مکتوب» گفتهاند، چنانکه دانش مدوّن (Recorded Knowledge) هم خوانند. پس اگر حکیمی علوم را طبقهبندی کرد، در حقیقت کتابها یا علوم مکتوب را ردهبندی کرده؛ و بالعکس اگر کتابشناسی، کتابها را ردهبندی نموده در واقع محتوای علمی و فکری آنها را که «موضوعات» باشد، طبقهبندی کرده است.
اینک باید دید که «مراتب علوم» چگونه بوده باشد، یعنی ترتیب (Order) طبقات موضوعی یا تقدّم و تأخّر آنها (Systematic Schedule) به لحاظ معرفتشناسی، کدام صواب و منطقی و طبیعی تواند بود. دانسته است که دانشها مرتبتهایی از «معرفت»اند و سیر معرفت آدمی هم علیالتحقیق از «عین»
() به طرف «ذهن» (subject) بوده باشد، صرفنظر از اینکه در روند «شناخت» تأثیر متقابل دارند.
فلسفه و مذهب، بی تفاوت، معارفی ذهنی هستند؛ زیرا که با مقولات انتزاعی و مجرّدات سر و کارشان باشد؛ پس طبیعی، و هم منطفی چنان خواهد بود که در ردهبندی دانشها هم از مبادی عینی ابتداء شود؛ و بالمرّه با تنازل کلیّت عینی (یا عینیتها) به مبانی ذهنی اقتراب گردد. جالب توجه است که حکم قرآن مجید مصرّح است به اینکه «سَنریهم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فی اَنفسِهِم?[3] یعنی نخست عوالم عینی (آفاق) و سپس بدایع حکمت یا عوالم ذهنی (انفس) شایسته نگرش است. به عبارت دیگر، حکم قرآنی نیز قائل به سیر معرفتاندوزی، نخست، از مبادی عینی به طرف مفاهیم ذهنی است؛ مثلاً از حیث مصداقی توان گفت که اوّل «جغرافی»، سپس «تاریخ» بایستی مطمح نظر باشد.
ولی متاسفانه چنانکه دانسته است، یکی از طبقهبندیهای رایج کتابداری در ایران، معروف به روش دهدهی یا دیویی که هم بدبختانه در تدوین کتابشناسیهای ما اثر مخرب ضدّعلمی داشته، نظر به آنکه واضع آن چارلز «کاتر» کشیش خیالباف آمریکایی، دانشهای آدمی را تنگنظرانه و ابلهانه در دهطبقه کلّی محدود نموده، سوار بر ابرهای پندارآمیز مسیحیگری، یکسره از آسمان به زمین مینگرد، و بهسختی با نردبان دهپلهایاش پای بر این خاکدان مینهد. چه از جمله در این طبقهبندی «جغرافیا»، یعنی زمینپیمایی و طبیعتنگری که دانش بخش بزرگی از عالم عین است، در آخرین رده، جزو تاریخ قرار گرفته (دانسته است که وی در اولین ردهها فلسفه و مذهب را نهاده) و آنگاه تراجم احوال رجال را هم سفیهانه جزو زیر ردههای جغرافیا برشمار آورده است.